یک عروس و داماد که برای رسیدن به جشن عروسیشان در ترافیک سنگین بزرگراه رسالت (شرق به غرب) گیر افتادند، با رها کردن خودروی خود تصمیم گرفتند برای رسیدن به مراسم، بقیه مسیر را با مترو طی کنند.
خبرنگار «آتی» که به طور اتفاقی به این زوج جوان برخورد، ماجرا را از آقای داماد جویا شد. وی گفت: ترافیک بزرگراه آنقدر سنگین بود که ما دوازده شب هم به مراسم که در هتل المپیک هم بود نمی رسیدیم. به ناچار ماشین را نزدیک ایستگاه مصلی رها کرده و وارد مترو شدیم. آنقدر با حراست مترو گفتگو کردیم تا بالاخره راضی شد ما را راه بدهد. حالا هم اینجا هستیم.
عروس خانم ۲۹ ساله که بسیار مضطرب بود توان گفتگو نداشت. داماد ۳۰ ساله با تمام قوا مواظب بود کسی از آنها عکس و فیلم نگیرد. آقای داماد فقط اجازه گرفتن عکسی این چنینی را به خبرنگار داد!
به گفته والدين اين نوزاد، گوشها و قسمتي از صورت فرزندشان دچار جراحت شديدي شده است. مادر اين كودك كه در حين وقوع اين حادثه خواب بود، گفت: از صداي سگها و جيغ فرزندم از خواب بلند شدم و او را از ميان دندانهاي اين سگها بيرون كشيدم.
اين سگها كه متعلق به پدربزرگ اين كودك است پس از وقوع حادثه به مركز نگهداري حيوانات منتقل شدند. همسايههاي اين خانواده كه از وجود اين سگها احساس نارضايتي ميكردند پس از وقوع اين اتفاق با مادربزرگ اين كودك درگير شدند.
در اتفاقی نادر، کودک سه ساله ای در کشور پرو، یک جنین در شکم خود نگهداری می کند.
به گزارش جذاب نیوز به نقل از شبکه آر تی روسیه، پدر " اسپاک پاکانا " بعد از گلایه فرزند سه ساله اش از درد معده، وی را به بیمارستان می برد.
پزشکان بعد از اجرای معایناتی توسط امواج مافوق صوت، دریافتند که در درون شکم این کودک، یک جنین وجود دارد. این جنین در واقع برادر دوقلوی این کودک است که به جای رشد کردن در رحم مادرش، در شکم کودک سه ساله رشد کرده است.
این مورد نادر در هر 500 هزار تولد، یک بار اتفاق می افتد.
پزشک جراح، بعد از خارج کردن جنین 25 سانتی از شکم کودک سه ساله، اعلام کرد: جنین رشد بسیار کمی در شکم " اسپاک" داشته و وزن آن تنها یک کیلو بوده است.
تاریخ انتشار خبر:1390/10/29
زن بیمار که ۳ سال قبل در جنایتی هولناک پسر خردسالش را به قتل رسانده بود، در دومین جنایت، نوزاد هشت ماههاش را از پا درآورد.
غروب یکی از آخرین روزهای اردیبهشت زن جوانی وحشتزده با پلیس تماس گرفت و گفت: امروز صبح زن همسایه به من تلفن زد و در حالی که حلالیت میطلبید، گفت قصد خودکشی دارد. بنابراین با او صحبت کردم تا علت تصمیمش را بدانم. تمام روز هم نگرانش بودم و به او سر میزدم تا این که از یکی دو ساعت قبل دیگر خبری از او ندارم و در خانه را هم باز نمیکند.
پس از این تماس، مأموران برای بررسی ماجرا به خانه مورد نظر رفته و با دستور قضایی وارد خانه شدند اما ناگهان با پیکر نیمه جان نازیلا- ۳۰ ساله- و جسد دختر ۸ ماههاش روبهرو شدند که با روسری خفه شده بود.
پس از انتقال مادر و کودک به بیمارستان، زن جوان با تلاش پزشکان از مرگ نجات یافت اما مرگ «پارمیدا» کوچولو نیز تأیید شد.
همسر نازیلا که ساعتی بعد خود را به خانه رسانده بود، وقتی از مرگ دختر کوچولویش باخبر شد، در حالی که بشدت شوکه بود، گفت: فکر نمیکردم بیماری نازیلا تا این حد خطرناک باشد.
بدین ترتیب زن جوان به دستور قاضی رسولی- بازپرس کشیک ویژه قتل- بازداشت و در بیمارستان تحت نظر گرفته شد. کارآگاهان نیز پس از بررسی پرونده قبلی نازیلا، دریافتند وی اوایل شهریور ۸۷ در اقدامی جنونآمیز پسرش پارسا- ۷ ساله- را در خانهشان واقع در خیابان نیلوفر با ضربههای کارد به قتل رسانده و مادر خود را نیز بشدت مجروح کرده بود.
جنون وی نیز پس از دستگیری و انجام معاینات روانی از سوی کارشناسان پزشکی قانونی تأیید شده و قرار بود وی در بیمارستان بستری و تحت درمان قرار گیرد اما بنا به دلایل نامعلومی وی چند ماه بعد از بیمارستان روانی مرخص شده بود.
امید- ۳۹ ساله- همسر دوم نازیلا که صبح دیروز در شعبه پنجم بازپرسی دادسرای جنایی تهران حضور یافته بود، به بازپرس گفت: حدود ۲ سال قبل از طریق یکی از دوستانم که مدتی در بیمارستان روانی بستری بود، با «نازیلا» آشنا شدم. پس از دیدن نازیلا، احساس کردم او هیچ مشکل روانی ندارد. البته دارو مصرف میکرد. با این حال تصمیم به ازدواج گرفتیم. میدانستم او ازدواج دیگری داشته و پسرش را نیز از دست داده است اما نمیدانستم خودش او را کشته بود.
بعد از مرگ دخترم، متوجه شدم پارسا نیز به دست نازیلا کشته شده است. باور کنید هنوز هم شوکه هستم. نازیلا بعد از ازدواج خوب شده بود. حتی به او گفتم دیگر قرصهایش را نخورد. البته گاهی اوقات با هم مشاجره و درگیری داشتیم اما هیچ وقت با بچه کاری نداشت. از ۲ ماه قبل نیز متوجه شدم رفتارش تغییر کرده است. میخواستم او را نزد دکتر ببرم اما بیشتر وقتها با هم قهر بودیم و دعوا داشتیم تا این که این حادثه باورنکردنی رخ داد. در این مدت خانوادهاش نیز خیلی کم به او سر میزدند چرا که در شهرستان زندگی میکنند. ضمن این که اگر میدانستم نازیلا چنین سابقهای داشته، هرگز بچهدار نمیشدیم. الآن هم او را در بیمارستان روانی بستری کردهاند چرا که جنونش تأیید شده است اما خودم هم بشدت آسیب دیدهام و فکر میکنم نیاز به یک مشاوره روانی دارم تا بتوانم برای زندگی آیندهام تصمیم بگیرم.
بازپرس جنایی هم پس از شنیدن این اظهارات و با توجه به وضعیت روحی، روانی وخیم عامل جنایت، دستور داد وی تا پایان عمر در بیمارستان روانی بماند
تاریخ انتشار خبر:1390/10/29
رئیس اورژانس مشهد خبر داد: صاعقه جان پسر ۱۷ سالهای را در حین بازی فوتبال، در زمین بازی گرفت.
ایسنا: دکتر رضا وفایی نژاد، در گفتوگو با خبرنگار «حوادث» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، افزود: تکنسینهای اورژانس ۱۱۵ مشهد روز جمعه از طریق تماس مردمی در جریان وقوع حادثهای در یکی از زمینهای فوتبال این شهر قرار گرفتند.
وی افزود: تکنسینهای اورژانس با حضور در صحنه حادثه با پیکر بیجان نوجوانی ۱۷ ساله روبرو شدند که در حین بازی فوتبال مورد اصابت صاعقه آسمان قرار گرفته و دچار سانحه شده بود
رییس مرکز فوریتهای پزشکی مشهد در ادامه افزود: امدادگران اورژانس بلافاصله این نوجوان که دچار برق گرفتگی شدید شده بود را به بیمارستان رضوی مشهد منتقل کردند، اما تلاشها برای نجات او بی نتیجه ماند و این پسر فوتبالیست بر اثر شدت صدمات وارده جان خود را از دست داد.
تاریخ انتشار خبر:1390/10/29
درست همان روزهایی که اخبار تلخ کودکآزاری «هانیه»، افکارعمومی را درگیر کرده بود، در گوشه دیگری از شهر، دست راست دخترکی پس از ضرب و شتم شدید از سوی پدرش و سهلانگاری در مداوا، علیرغم انجام ۹ عمل جراحی از آرنج قطع شد.
ایسنا:شیرین صدر نوری ـ مددکار انجمن حمایت از حقوق کودکان ـ درباره جزئیات این پرونده، اظهار کرد: آن گونه که حدیثه گفته است، در واپسین روزهای فروردین ماه امسال زمانی که مشغول ارسال پیامکی از تلفن همراه خود بود، پدر و پدربزرگش نسبت به او حساس شده و او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار میدهند، و از آن زمان است که دردهای مکرر دست راست حدیثه آغاز میشود و مراجعه به شکستهبند خانگی توسط مادربزرگش هم فایده نداشت.
وی با اشاره به اینکه حدیثه فرزند طلاق است و حضانت او با مادرش بود، گفت: حدیثه به صورت موقت و تا پایان ایام امتحانات به همراه دو برادر کوچکترش نزد پدرش زندگی میکرد، پدری که سابقه اعتیاد را در پرونده زندگی خود دارد.
صدر نوری گفت: با گذشت دو هفته درد دست حدیثه نه تنها قطع نشد بلکه در ۱۱ اردیبهشتماه به دلیل تشدید درد، پدرش او را به بیمارستان فیاضبخش منتقل میکند، اما بنا به گفته حدیثه، به دلیل هزینه درمان، پدرش او را به خانه بازمیگرداند.
به گفته وی، پدر حدیثه چهار روز بعد و زمانی که دست او تا بالای مچ سیاه شده بود، او را به بیمارستان شفای یحیاییان منتقل میکند.
مددکار انجمن حمایت از حقوق کودکان ادامه داد: حدیثه زمانی به بیمارستان شفا یحیاییان منتقل شد که این عضو بدن او از بین رفته بود و علیرغم تلاش پزشکان و قراردادن دست او در یخ برای احیای عضو، در نهایت پس از انجام ۹ عمل جراحی ناموفق، ناچار به قطع دست او از آرنج میشوند.
حضانت حدیثه به مادرش سپرده شده بود و او موقتا نزد پدر مانده بود
صدرنوری در ادامه، به گذشته زندگی خانوادگی حدیثه پرداخت و با بیان اینکه پدر و مادر حدیثه از یکدیگر جدا شده بودند، عنوان کرد: در حالی که قاضی پرونده حضانت حدیثه و دو برادر کوچکترش را به علت عدم صلاحیت پدر، به مادر سپرده بود، اما از آنجا که مادر در تهران جایی برای سکونت نداشت، به همدان نزد اقوام خود میرود و قرار بوده که بچهها نیز تا زمان اتمام ایام امتحانات نزد پدرشان بمانند. اما این فاجعه در ایام غیبت مادر رخ میدهد.
مددکار انجمن حمایت از حقوق کودکان با اشاره به کوتاهی و سهلانگاری پدر و همچنین مادری که به تماس و شکایتهای ناشی از درد کودکش توجه نمیکند، افزود: با توجه به سابقه بیماری عفونی حدیثه، والدین باید نسبت به درد این دخترک حساسیت بیشتری نشان میدادند، چرا که بنابر اظهارنظر پزشکان معالج وی، این احتمال وجود دارد که ضرب و شتم «حدیثه» منجر به آسیبدیدگی عروق دست وی شده و در نهایت، گسترش عفونت در دست راست او به دلیل غفلت از مراجعه به پزشک، منجر به قطع دست وی شده باشد.
صدر نوری با اعلام پذیرش وکالت این پرونده از سوی انجمن حمایت از کودکان، عنوان کرد: با توجه به مدارک موجود، در حال تنظیم دادخواستی علیه پدر حدیثه هستیم و این موضوع را از طریق مراجع قضایی پیگیری میکنیم.
و امروز حدیثه در حالی در کنار هانیه، نیما و باربدی که دیگر در میان ما نیست، قرار میگیرد که شمار اخبار کودکآزاریها در جامعه رو به افزایش است.
فریادهای این کودکان در ضعفهای قانونی و اعتباری به گوش مسئولان ذیربط نمیرسد یا آن را هم میتوان به گردن مشکلات فرهنگی و اقتصادی جامعه انداخت و وجدان خود را آرام کرد؟
تارخ انتشار خبر :1390/10/29
۴ نفر عضو یک خانواده با علائم مسمومیت در بندرعباس جان باختند.
واحد مرکزی خبر:مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی، درمانی هرمزگان گفت: همه اعضای این خانواده که ۲ روز پیش از جیرفت به بندرعباس آمده بودند به جز پدربزرگ خانواده، در بین راه پفک و چیپس خورده بودند و هنگام ورود به بندرعباس هم کنسروهای ماهی و خوراک لوبیا و سوسیس را با هم مخلوط و به عنوان ناهار صرف کرده بودند .
دکتر نوروزیان افزود: ساعت ۱۳ دیروز مادر خانواده و ۳ فرزندش بر اثر تهوع ، اسهال و کمبود شدید آب بدن به بیمارستان خاتم الانبیاء بندرعباس مراجعه کردند که پس از ۸ ساعت بستری با بهبود حال عمومی شان از بیمارستان مرخص شدند .
وی گفت : مادر خانواده و ۳ کودکش ساعت ۲۲ دیشب با حال وخیم دوباره به بیمارستان منتقل شدند که پسر ۶ ساله خانواده پیش از بستری، دچار ایست قلبی شد و درگذشت.
۲ فرزند دیگر خانواده هم پس از اعزام به بیمارستان کودکان صبح امروز بر اثر ایست قلبی فوت کردند.
پدربزرگ خانواده هم امروز صبح با همان علائم به بیمارستان خاتم الانبیا مراجعه کرد و ظهر امروز او نیز به علت ایست قلبی درگذشت.
دکتر نوروزی گفت: حال مادر خانواده هم وخیم و اکنون در آی سی یو بیمارستان خاتم الانبیا بستری است.
وی افزود: پزشکان ابتدا، ابتلای آنان را به بوتولیسم محتمل دانستند اما چون پدربزرگ خانواده این مواد غذایی را نخورده بود ولی فوت شد از طرفی پدر و خواهر مادر خانواده هم از این مواد غذایی استفاده کرده ولی بیمار نشده بودند، این احتمال رد شد.
مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان گفت: بقایای غذای مصرف شده این خانواده برای بررسی بیشتر به آزمایشگاه سم شناسی فرستاده شده است .
نوروزی افزود: پزشکی قانونی برای تحقیق بر روی علت مرگ این افراد جسد آنها را تحویل گرفت .
تاریخ انتشار خبر:1390/10/29
به گزارش واحد مرکزی خبر ، سخنگوی طرح دریای مازندران گفت : ۱۳ نفر در سواحل دریا غرق شدند و یک نفر هم در رودخانه غرق شد .
رستمعلی با بیان این که غرق شدگان همه غیر بومی بوده اند افزود : ۷ نفر از آنان در عباس آباد تنکابن ، ۴ نفر در نور ، یک نفر در بابلسر و یک نفر در تنکابن خارج از طرح دریا به علت آشنا نبودن به فن شنا فوت شدند .
وی با اشاره به اینکه در این مدت ۴۵۰ نفر هم از غرق شدن نجات پیدا کرده اند گفت : جوان ۲۱ ساله ای به علت آشنا نبودن به فن شنا دیروز در رودخانه دزده روستای درویشان نکا غرق شد و جسد وی هنوز پیدا نشده است .
مقارن ظهر دیروز چهارشنبه یک دختر دانشجو پس از رد درخواست رابطه دوستی، مورد حمله همکلاسی پسر خود قرار گرفت.
ایسنا : مرکز اطلاع رسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ اعلام کرد: در این حادثه که در حوالی پل مدیریت رخ داد، دختر دانشجو پس از آن که مورد اصابت ضربات متعدد چاقو از سوی ضارب قرار گرفت، جان خود را از دست داد و همدانشگاهی وی نیز که او را همراهی می کرد بر اثر حمله ضارب مجروح و در بیمارستان بستری شد.
متهم به قتل توسط پلیس و با همکاری شاهدان صحنه دستگیر شده و به کلانتری انتقال یافته است.
تحقیقات بیشتر در خصوص این حادثه همچنان ادامه دارد.
دختر ۲۲ سالهیی به نام فهیمه برای رفتن به آموزشگاه از منزلشان در منطقه شهران خارج شد و دیگر برنگشت. پدر فهیمه که نسبت به سرنوشت دخترش نگران شده بود، به کلانتری ۱۴۲ کن رفت و برای یافتن او تقاضای کمک کرد.
آخرین: چندی قبل دختر ۲۲ سالهیی به نام فهیمه برای رفتن به آموزشگاه از منزلشان در منطقه شهران خارج شد و دیگر برنگشت. پدر فهیمه که نسبت به سرنوشت دخترش نگران شده بود، به کلانتری ۱۴۲ کن رفت و برای یافتن او تقاضای کمک کرد.
فردای آن روز پسر ناشناسی با پدر فهیمه تماس گرفت و گفت: ما دخترتان را گروگان گرفتهایم و باید ۴۵۰ هزار تومان به ما بدهید تا فهیمه را آزاد کنیم.
پدر فهیمه قبول کرد و شخا آدمربا در میدان صادقیه تهران قرار ملاقات گذاشت تا پول درخواستی را تحویل بدهد و دخترش را آزاد کند،اما ابتدا موضوع را با پلیس در میان گذاشت. کارآگاهان به او توصیه کردند، با کیف پول در سر قرار حاضر شود و منتظر رسیدن آدمربا بماند. ساعتی پیش از فرا رسیدن زمان ملاقات، ماموران در اطراف محل قرار کمین کردند. بدون اینکه دیده شوند.
اما پدر فهیمه هر چه به انتظار ایستاد، خبری از جوان ناشناس نشد.
او با ناامیدی و اضطراب به خانه برگشت و همان شب جوان ناشناس در یک تماس تلفنی به او گفت: دخترت هرگز به خانه برنمیگردد. دیگر منتظرش نباشید. پس از گفتن این جمله فورا تلفن را قطع کرد. از سوی دیگر، کارآگاهان جستوجوی گستردهیی را برای یافتن دختر ربوده شده آغاز کردند تا اینکه با گذشت پنج روز از این ماجرا، فهیمه با پدرش تماس گرفت و گفت: من در میدان آزادی منتظرت هستم و از چنگ آدمربایان فرار کردهام. ماموران همراه با پدر فهیمه به میدان آزادی رفتند و با دختر جوان روبرو شدند. فهیمه همان موقع همراه ماموران به دایره یازدهم آگاهی تهران رفت تا در آنجا شکایت خود را مطرح کند. ماموران کنجکاو بودند که بدانند چه بلایی بر سر فهیمه آمده و چگونه به تنهایی برگشته است. فهیمه که بشدت ترسیده بود ماجرای ربوده شدنش را چنین تعریف کرد: روز دوم اسفندماه از آموزشگاه بیرون آمدم تا به خانه برگردم. در میدان نور سوار خودرویی شدم که سه سرنشین داشت. هر سه پسر جوانی بودند که یکی از آنها در صندلی جلو و دیگری در صندلی عقب نشسته بود. جوان سوم هم رانندگی میکرد. در میانه راه پسر جوانی که در صندلی عقب نشسته بود، چاقویی از جیبش درآورد و به پهلویم فشار داد. میخواستم فریاد بزنم، اما دستهایش را روی دهانم گذاشت و مرا روی صندلی خواباند.
آنها در تاریکی شب به سمت یافتآباد راه افتادند و مرا در منطقه چهاردانگه به اتاقکی در حاشیه یک زمین کشاورزی بردند.
به آنها التماس کردم که با من کاری نداشته باشند، اما هر سه با زور وحشیگری به من تجاوز کردند و بعد مرا در اتاقی انداختند و زندانیام کردند.
فردای آن روز هم دو جوان افغانی که کارگر زمین کشاورزی بودند به سراغم آمدند و به من تجاوز کردند.
چند بار میخواستم خودم را بکشم، اما نشد. مدت چهار شبانه روز در آن خانه کوچک زندانی بودم، تا اینکه روز پنجم، سه پسر جوان برای انجام کاری از آنجا رفتند، ساعتی بعد به سراغ یکی از کارگران افغانی رفتم و با دادن مقداری پول و زنجیر طلایم از او خواستم که یک اتومبیل برایم بگیرد. او هم پذیرفت و با گرفتن پول و زنجیر طلا مرا سوار اتومبیل کرد تا از آنجا بروم…
بعد از صحبت های فهیمه، کارآگاهان به منطقه چهاردانگه رفتند و دو کارگر افغانی به نام اوصف و شکور و پسرجوانی به نام مصطفی )۱۹ساله( را که راننده اتومبیل بود، دستگیر کردند.
اوصف و شکور به تجاوز به دختر جوان اعتراف کردند و مصطفی در بازجویی اولیه گفت: من راننده بودم و از ماجرای آدمربایی خبر نداشتم و یکی از دوستانم به من گفته بود که در منطقه میدان نور با دوست دخترش قرار دارد. من هم با آنها رفتم، اما وقتی دختر جوان سوار ماشین شد. دوستم با چاقو او را تهدید کرد و به زمین کشاورزی برد. اما همین جوان در بازجوییهای بعدی اعتراف کرد که او نقشه آدمربایی را میدانسته و به دختر جوان هم تجاوز کرده است.
کارآگاهان با اطلاعات به دست آمده، یکی از همدستان او به نام داود را که در ربودن فهیمه شرکت داشت دستگیر کردند. اما هنوز سومین جوان فراری است.
پرونده این آدمربایی به شعبه ۷۷ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و دیروز در دادگاه مصطفی و همدستش داود به ربودن دختر و تجاوز به او اعتراف کردند.
اکنون تلاشی دوباره برای دستگیری سومین جوان متجاوز آغاز شده است تا قاضی دادگاه حکم خود را درباره متهمان صادر کند.
بنا به گزارش خبرنگار ما؛ پرونده این جنایت سیاه که با توجه به اقرار صریح ربایندگان دختر جوان به تجاوز به عنف به نظر مى رسد آنان با مجازات اعدام روبرو شوند به شعبه ۷۷ دادگاه کیفرى استان تهران ارجاع شده است وقرار است ۵ قاضى به اتهامات هولناک عاملان جنایت سیاه رسیدگى کنند.
صفحه قبل 1 صفحه بعد